متینمتین، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

متين طلايي

شیرین کاریهای متین

عزیز مامان جدیدا چند کار جالب میکنه. یکی اینکه وقتی میپرسیم عمه مریم کو به تابلوهای نقاشی عمه مریم اشاره میکنه و میگه ا ا ا. از باباجون هم تقلید میکنه و وقتی میگی باباجون چکار میکنن میگه اهه اهه. در ضمن بوسیدن از راه دور رو هم یاد گرفته.
12 دی 1391

تولد

دیروز تولد گل مامان بود. صبح اون روز من و بابا رفتیم بیرون برا خرید کیک و میوه و کلاه تولد و شمع یک سالگی. همون موقع هم اتلیه برای عکس متین خان نوبت گرفتیم برا ساعت ٥ عصر. اما چون آقا متین ساعت ٥ خواب بودن، مجبور شدیم ساعت ٥.٣٠ بریم آتلیه. تو آتلیه من و بابا هر هنری داشتیم نمایش دادیم تا آقا متین یه لبخند کوچولو بزنن اما.......وقتی که برگشتیم مامان جون و عمه مریم بادکنک ها رو باد کرده بودند و مامان هم کمک کرد که اونها رو با نوار ببندیم و متین خان شیطنت و گریه که من میخوام با بادکنکها بازی کنم. عمو حسین ، زن عمو و باباجون هم که رفته بودن خونه ببین (آخه قراره بهمن ماه عروسی بگیرن) ساعت ٨ اومدن خونه و کیک متین جون رو اوردن.بعدش هم یه کم شادی و ...
12 دی 1391

سرماخوردگی-91/9/6

سلام عزیز دلم اما هدیه سفر گناوه باز هم یک سرماخوردگی برا شما بود. اینکه میگم بازهم چون اسفند سال قبل شما وقتی از گناوه برگشتیم سرماخوردگی بدی گرفتی و 8 روز در بیمارستان بستری بودی و من همش استرس داشتم که نکنه حال شما مثل سال قبل خدای نکرده بد بشه. البته یکی از دلیل های شدید شدن سرماخوردگی شما بیرون اوردن سرتون از ماشین تو بارون بود.
12 آذر 1391

بوس بوس

دیروز عصر که مامان از کلاس برگشت دید که متین و بابا پشت در منتظر هستند. از شما پرسید که چی شده، که یهو متین خودش انداخت تو بغل مامان و شروع کرد بوسیدن مامان. بابا گفتن حوصله متین سر رفته و من فهمیدم که شما دارین خودشیرینی میکنی که من ببرمت  بیرون. ای خودشیرین من دوست دارم 
30 آبان 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به متين طلايي می باشد