متینمتین، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

متين طلايي

یک روز به یاد ماندنی در پیست اسکی (پنج شنبه 94/11/22)

1394/11/24 20:28
نویسنده : مامان و بابا
134 بازدید
اشتراک گذاری

شاید خوب و یا کمی بد. اون روز مامان بابا تصمیم گرفتن برا بار دوم متین جون رو ببرن سپیدان البته مریم عمو حسین مامان جون و باباجون هم بودن وقتی رسیدیم سپیدان برف شروع کرد به باریدن بعد از کمی استراحت رفتیم به سمت پیست اما اونقدر شلوغ بود که وسط راه ایستادیم و برف بازی و بعد از نیم ساعتی برگشتیم ولی بعد از ظهر دوباره قصد پیست کردیم و خلاصه رفتیم بالا جای همگی خالی اینقدر برف شدیدی زد که ماشین لیز میخورد اما متین جون که خیلی خوشحال بود دست بردار نبود و خلاصه همگی کلی تیوپ بازی (دوست بابا آقای اشرف هم اونجا تشریف داشتند) متین سر میخورد میومئ پایین و بالرز میگفت مامان دوباره بریم بالا. ولی گلم فکر بعدش رو نکردیم بعد از کلی خوش گذرونی خواستیم برگردیم اما مگه میشد ماشین رو جابجا کرد همش سر میخورد تا اینکه به کمک یه ماشین دیگه تونستیم ماشین رو بکشیم بالا وقتی اومدیم تو جاده اصلی دیدیم همه ماشین ها بدون اختیار راننده هاشون سر میخورن بنابراین بابا زد کنار و گفت بهتره صبر کنیم تا ماشین نمک پاش بیاد حالا لباسهای متین خیس و بدون شلوار در حال خروپف کردن تا اینکه یه ماشین که زنجیر چرخ داشت خانمها رو به خونه رسوند و بالاخره دو ساعت بعد بابا و عمو حسین هم تونستند برسن خونه

(قبل از ظهر)

(بعد از ظهر)

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به متين طلايي می باشد