متینمتین، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

متين طلايي

بدون عنوان

سلام عزیز ماما. امشب میخوام یکسری مدارک جنینی، نوزادی و کودکی رو به وب شما اضافه کنم که بخاطر داشته باشی.الان ساعت 2.32 شبه و ماه رمضان هم هست. من و بابا بیداریم ولی متین جونم لالا کرده. نتیجه ازمایش بارداری اولین سونو متین جون دومین سونو در 4 ماهگی (90/4/7) سومین سونو در 6 ماهگی آخرین سونو (4 روز قبل از تولد) پرونده تولد شناسنامه آقا متین کارت بهداشت آقا متین ...
12 مرداد 1392

بدون عنوان

سلام عزیز مامان. سال نو مبارک. مامان رو به خاطر اینکه حدود 3 ماه نتونست به وب شما سر بزنه ببخشید. چون اینترنت در دسترس نبود. اما در نزدیکترین زمانی که ممکن شد اینکار رو انجام میدم. این روزها هم چون تعطیلات عیده و سرمون خیلی شلوغه نمیرم که درست عکسهات و خاطراتت رو بنویسم.
14 فروردين 1392

روز سیزده به در

روز سیزده فروردین من و متین طلا که گناوه بودیم به همراه دایی ها و خاله ها و مامان جون و باباحاجی به دعوت خاله راضی رفتیم باغ آقا کیا و خیلی خوش گذشت. ...
14 فروردين 1392

شیرین کاریهای متین

عزیز مامان جدیدا چند کار جالب میکنه. یکی اینکه وقتی میپرسیم عمه مریم کو به تابلوهای نقاشی عمه مریم اشاره میکنه و میگه ا ا ا. از باباجون هم تقلید میکنه و وقتی میگی باباجون چکار میکنن میگه اهه اهه. در ضمن بوسیدن از راه دور رو هم یاد گرفته.
12 دی 1391

تولد

دیروز تولد گل مامان بود. صبح اون روز من و بابا رفتیم بیرون برا خرید کیک و میوه و کلاه تولد و شمع یک سالگی. همون موقع هم اتلیه برای عکس متین خان نوبت گرفتیم برا ساعت ٥ عصر. اما چون آقا متین ساعت ٥ خواب بودن، مجبور شدیم ساعت ٥.٣٠ بریم آتلیه. تو آتلیه من و بابا هر هنری داشتیم نمایش دادیم تا آقا متین یه لبخند کوچولو بزنن اما.......وقتی که برگشتیم مامان جون و عمه مریم بادکنک ها رو باد کرده بودند و مامان هم کمک کرد که اونها رو با نوار ببندیم و متین خان شیطنت و گریه که من میخوام با بادکنکها بازی کنم. عمو حسین ، زن عمو و باباجون هم که رفته بودن خونه ببین (آخه قراره بهمن ماه عروسی بگیرن) ساعت ٨ اومدن خونه و کیک متین جون رو اوردن.بعدش هم یه کم شادی و ...
12 دی 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به متين طلايي می باشد