بدون عنوان
سلام عزیز ماما. امشب میخوام یکسری مدارک جنینی، نوزادی و کودکی رو به وب شما اضافه کنم که بخاطر داشته باشی.الان ساعت 2.32 شبه و ماه رمضان هم هست. من و بابا بیداریم ولی متین جونم لالا کرده. نتیجه ازمایش بارداری اولین سونو متین جون دومین سونو در 4 ماهگی (90/4/7) سومین سونو در 6 ماهگی آخرین سونو (4 روز قبل از تولد) پرونده تولد شناسنامه آقا متین کارت بهداشت آقا متین ...
نویسنده :
مامان و بابا
3:00
;کادو تولد مامان و بابا
بدون عنوان
سلام عزیز مامان. سال نو مبارک. مامان رو به خاطر اینکه حدود 3 ماه نتونست به وب شما سر بزنه ببخشید. چون اینترنت در دسترس نبود. اما در نزدیکترین زمانی که ممکن شد اینکار رو انجام میدم. این روزها هم چون تعطیلات عیده و سرمون خیلی شلوغه نمیرم که درست عکسهات و خاطراتت رو بنویسم.
نویسنده :
مامان و بابا
23:57
روز سیزده به در
روز سیزده فروردین من و متین طلا که گناوه بودیم به همراه دایی ها و خاله ها و مامان جون و باباحاجی به دعوت خاله راضی رفتیم باغ آقا کیا و خیلی خوش گذشت. ...
نویسنده :
مامان و بابا
23:52
شيرين كاريها
متين مامان سلام عزيز وانا ديشب به هر كه نگاه ميكرد پشت سر هم ميرسيد و خودشيريني ميكرد و همه خنده.
راه رفتن متین ما
متین مامان جدیدا چند قدم راه میرن اما از بس میترسن فوری میشینن.امیدوارم که زودتر راه رفتن رو کامل یاد بگیرن
نویسنده :
مامان و بابا
12:51
شیرین کاریهای متین
عزیز مامان جدیدا چند کار جالب میکنه. یکی اینکه وقتی میپرسیم عمه مریم کو به تابلوهای نقاشی عمه مریم اشاره میکنه و میگه ا ا ا. از باباجون هم تقلید میکنه و وقتی میگی باباجون چکار میکنن میگه اهه اهه. در ضمن بوسیدن از راه دور رو هم یاد گرفته.
تولد
دیروز تولد گل مامان بود. صبح اون روز من و بابا رفتیم بیرون برا خرید کیک و میوه و کلاه تولد و شمع یک سالگی. همون موقع هم اتلیه برای عکس متین خان نوبت گرفتیم برا ساعت ٥ عصر. اما چون آقا متین ساعت ٥ خواب بودن، مجبور شدیم ساعت ٥.٣٠ بریم آتلیه. تو آتلیه من و بابا هر هنری داشتیم نمایش دادیم تا آقا متین یه لبخند کوچولو بزنن اما.......وقتی که برگشتیم مامان جون و عمه مریم بادکنک ها رو باد کرده بودند و مامان هم کمک کرد که اونها رو با نوار ببندیم و متین خان شیطنت و گریه که من میخوام با بادکنکها بازی کنم. عمو حسین ، زن عمو و باباجون هم که رفته بودن خونه ببین (آخه قراره بهمن ماه عروسی بگیرن) ساعت ٨ اومدن خونه و کیک متین جون رو اوردن.بعدش هم یه کم شادی و ...